.
امشب،
شعله را به من هدیه کن؛
که در این یکجا نشینی عاشقان،
خمرههای شراب را،
با طعم شورانگیز و شرربار نگاهت، ترکیب میکنند!
.
•••••••
.
امشب،
شعله را به من هدیه کن؛
که در این تکنوازی جغدهای سپید،
از شقائق پرستوهای مجنون،
سر میرود، تمام عاشقانههایی را که در روشنی شهر، سرودهاند!
.
•••••••
.
امشب،
شعله را به من هدیه کن؛
که در این هبوط شبپرستان بیادعا،
آخرین اشتباه عاشقان،
جایی میان هرج و مرجِ ستیزِ با هوشیاری، در میان شاعرانهها، جا میماند!
.
•••••••
.
آری،
امشب،
در جای جای قلبم،
شعله را به من هدیه کن؛
رقص رستاخیز شاعرانهها را، عمری به نظاره بنشین؛
چرا که در این واحه،
نیست کسی تا خموشی عشق را، شاعرانه تماشا کند!
.
•••••••
.
درباره این سایت